کتاب رمان زنان قلعه

آلمان، سال ۱۹۴۵. ماریان فون لینافلز، همسر یکی از مبارزین کشته‌ شده توسط رژیم نازی، به قلعه‌ای که زمانی خانه‌ی باشکوهش بود باز می‌گردد تا به قولی که به همسر مرحومش داده است جامه‌ی عمل بپوشاند. او قول داده تا همسران مردانی را که در راه مبارزه با هیتلر کشته شده‌اند بیابد و از آنان حمایت کند. ماریان رنج سفر از میان خرابه‌های به جا مانده از جنگ را به جان می‌خرد تا مارتین شش ساله را از پرورشگاهی که توسط نازی‌ها اداره می‌شود و سپس مادر او، بنیتا، را از چنگ سربازان ارتش سرخ نجات دهد. او همچنین توانست آنیا و دو پسرش را در یکی از اردوگاه‌های پناهندگان بیابد. ولی گذشته‌ی این زنان و رازهایی که در دل دارند، آنان را رها نمی‌کند. اگر ماریان، آنیا و بنیتا از مصائب جان سالم بدر ببرند باید با واقعیت‌هایی دست به گریبان شوند و تبعات تصمیماتی را که در سخت‌ترین روزهای زندگی اتخاذ کرده‌اند، بپذیرند…