کتاب رمان عشق دلسا

در فرانسه‌ی قرون وسطی و در عصر تفتیش عقاید، دُلسا دختری شهری و اشراف‌زاده‌ است که عاشقی پنهان دارد و موهبتی غریب. عاشقی که او در خلوت خیال خود ملاقات می‌کند عیسی مسیح است و موهبت مرموز خدادادی‌اش هم این است که به‌خاطر ایمان پاکش قادر است دست به معجزاتی کوچک بزند. او که طاقت نمی‌آورد این ‌همه احساس را در خود نگه دارد، اسرارش را نزد اطرافیانش بازگو کرده و به آنها می‌گوید که معشوق او همه‌ی انسان‌ها را دوست می‌دارد. لوسین، راهب صومعه بر دلسا انگ بدعت‌آوری زده و بر آن است که او را به مجازات مرگ در آتش برساند. دختر دیگری هم به نام بوتیا که شخصیتی بسیار متفاوت با دلسا دارد، به همراه خواهرانش در یک روستای ساحلی به نام بایاس مهمانخانه‌ای را اداره می‌کند. او برای همسریابی مردم دلالی می‌کند و خواهرانش نیز در آنجا مهمانداری و فالگیری می‌کنند. دلسا در گریز از چنگال قانون از موطن خود می‌رود و بوتیا او را در کنار رودخانه‌ای درحالی‌که رو به مرگ است پیدا می‌کند. او در مهمانخانه‌اش به دلسا پناه می‌دهد و بین این دو به تدریج رفاقتی شکل می‌گیرد. بوتیا به همراه خواهرانش و یک مرد معتمد، دلسا را تیمار کرده و همچنان او را از تعقیب‌کنندگانش مخفی نگه می‌دارند. اگر کلیسا بویی از این همدستی پنهان ببرد، روستای بایاس در اثر عشق دلسا و حسن نیت بوتیا، قربانی غضب تعقیب‌گران خواهد شد.