ديگر عذر و بهانه نياوريد
مردم برای اينكه تعيين هدف نكنند، عذر و بهانههای زيادی میآورنـد، امـا بايـد بدانند، اين عذر و بهانهها هرچه كه باشد، فوايدی كـه از تعيـين هـدف نـصيبشـان میشود بسيار بااهميتتر از آن عذر بهانهها است. نكتـهای درمـورد رونـد تعيـين اهداف وجود دارد و آن اين است كه مردم از تعيين اهداف میترسند و بهخـاطر ايـن ترس میتوانند دلايل بسيار زيـادی بـرای خـودداری از تعيـين اهـداف پيـدا كننـد.
«برای موفقيت زاده شدهايد »، يک سفر است و هر سفری يک سـرآغاز دارد.
ابتدا لازم است تصويری درست و دقيق از وضعيت كنونی زندگیتان داشته باشيد تا بتوانيد برای تغيير آن آماده شويد، و اين امر تنها بـا صـداقت و روراسـتی بـا خودتـان آغـازمیشود! متأسفانه، مردم توانايی عجيب و غريبی در اغراق توانايیهای مفيدشـان و دستكم گرفتن نقـصهـا و كمبودهايـشان دارند.برای هر هدفی كه تعيين میكنيد بايد اين هفت مرحلـه را انجـام دهيـد.
1. ماهیت هدف را بشناسید.
اگر يک مقصد را نشناسيد، نمیتوانيد به آنجا برويد. وقتی ماهيت يک هـدف را میشناسيد، به اين معنی اسـت كـه آن را روی كاغـذ بياوريـد و بتوانيـد آن رابهطور واضح توضيح دهيد. هيچگونه مقاصـد نـامعلوم و غيرقابـل وصـفی تعيـين نكنيد. اگر خواهان دستيابی به موفقيت ويژه و مشخصی هستيد، بايد مقاصد ويژه و مشخصی هم داشته باشيد.
هدف «افزايش درآمد سالانهام» يا «صـرف زمـان بيشتر برای زندگی معنویام » اهدافی ويـژه و مـشخص نيـستند. هـدف ويـژه ومشخص اينگونه بايد باشد «افزايش درآمد كنونیام بـه ميـزان ۲۰درصـد»يـا «مطالعهی كامل كتاب مقدس از آغاز تا پايان.»
2. فوايد را فهرست كنيد: اين هدف چه چيزی برای من دارد؟
به محض اينكه ماهيت يک هدف ويژه را شـناختيد، بايـد فوايـدی را كـه از رسيدن به آن هدف عايدتان میشود فهرست كنيد. بياييـد روراسـت باشـيم، مـا اغلب براساس خواستهها و تمايلات شخصیمان كاری را انجام میدهيم. اگر در هدفتان هيچ فايدهی شخصی وجود نداشته باشد، انگيزهتان بـرای تكميـل و بـه پايان رساندن هدف مزبور كم میشود. به ياد داشته باشيد كه تغييـر زنـدگیتـان هميشه آسان نيست و همينطور كه در مسير پيش میرويد با فراز و نشيبهـای صعبالعبوری هم روبهرو خواهيد شد. آنجاست كه تمام آن انگيزههـای شخـصی به كارتان میآيد و آگاهی از فوايد هر هدف، بسيار حياتی و با اهميت میشود. در اين مرحله كمكاری نكنيد!
3. موانع را فهرست كنيد تا آنها را از ميان برداريد.
به اين گفتهام باور دارم كه در حين تلاش برای دستيابی به اهدافتان، شايد فراز و نشيبهای سختی در مسير وجود داشته باشد. بسياری از آنها را مـیتـوان پيشبينی كرد، در اينصورت، میتوان برای از ميان برداشتن آنها پيشاپيش خـود را آماده كرد. پس، از هر جهت بهموانع بينديشيد و از تمام چيزهايی كه میتوانند جلوی پيروزيتان را بگيرند ليست كاملی تهيه كنيد. از يک دوست مورد اعتماد كه شما را خوب میشناسد بخواهيد در تكميل اين فهرست كمکتان كند.
4. مهارتها و آگاهیهای لازم را فهرست كنيد.
آگاهی، به مـا قـدرت انجـام كارهـايی را مـیبخـشد كـه در ناآگـاهی قـادربهانجامشان نيستيم؛ و مهارت، ابزار بهرهبردن از آگـاهیهـا را دراختيارمـان قـرار میدهد. ارتباط مستقيمی بين آگاه بودن و انجام دادن وجود دارد و برای رسـيدن به اهداف، به اين تركيب قدرتمند نيازمنديم. برای مثال، اگر هدفتان ايـن باشـد كه مهارتهای كامپيوتریتان را افزايش دهيد، بايد دقيقـاً بدانيـد كـامپيوتر چـه فايدهای برايتان دارد(آگاهی). بعد از اينكه فهميديد از كامپيوتر چه مـیخواهيـد، بايد مهارتهايی كه برای يادگيری كامپيوتر موردنيـاز اسـت مـشخص شـوند. ازجمله اين مهارتها يادگيری تايپ با انگشتان دو دست به جـای تايـپ بـا يـک انگشت است. در ادامه، بايد مشخص كنيد كه از يادگيری تايپ چه هدفی داريـد!
هرگز فراموش نكنيد كه كسب آگاهی و مهارت، لازمهی رسيدن به هـر هـدفی است.
5. افراد و گروهها را برای كار با آنها شناسايی كنيد.
ما زمانی كه به يكديگر كمک میكنيم بهتر كـار انجـام مـیدهـيم. آنهـا بـا آگاهی و مهارت، میتوانند به ما كمک كنند و به ما توصيههای ارزشمندی كننـد كه برای موفقيت مورد نيازمان است. بنابراين وقتی اهدافتان را تعيين میكنيـد، حتماً افراد و گروههايی را كه میتوانيد با آنها كار كنيد مد نظر قرار دهيد؛ چراكـه آنها میتوانند كمکتان كنند تا بيشتر موفق شويد.
6. يک برنامهريزی عملی را توسعه دهيد.
اين مرحله، حياتیترين مرحله است و شامل انديشيدن به جزئيات دستيابی به هدفتان میشود. در سالهايی كه جوانتـر بـودم، سـی و هفـت پونـد اضـافه وزن داشتم. من با آن وزن زياد سلامتیام را از دست داده بودم و تصميم گرفتم حتمـاً وزنم را كم كنم. اين كار، نيازمند يک برنامهريزی بـود! مـیخواسـتم وزنـم را درطول يک دورهی دهماهه كاهش دهم و اين تازه اولـين گـام برنامـهريـزی بـود.
سیوهفت پوند زياد به نظر میرسد، اما وقتی به اين میرسيد كه در طـول يـک دورهی ده ماهه تنها ۳/۷ پوند در ماه بايـد وزن كـم كنيـد، اوضـاع خيلـی بهتـر میشود.
بنابراين، برنامهريزی كردم كه در ده ماه، هرماه 3/7پوند وزنم را كاهش دهم. سپس دويدن روزانه، تمرين بدنی و همينطور يک رژيم غذايی كمكـالری،به هدفم اضافه شدند. با آن برنامهريزی كه جزئيات فعاليتهايم را شرح مـیداد، به طور واضح میدانستم هر روز را چگونه بايد بگذرانم تا موفق شوم. مـن خيلـی تلاش میكردم و برای موفقيت آماده بودم. به برنامهام چسبيدم (بهاين معنی كـه هرگز هيچ استثنائی برای خود قائل نشدم) و طی ده ماه سیوهفـت پونـد وزن كم كردم. اگر جزئیات آنچه را که هر روز انجام میدادم تا به هدفم دست یابم برنامهريزی نكرده بودم، موفق نمیشدم. در اينباره، ممكن است رسيدن بههدفم دنيا را دگرگون نكرده باشد اما مسلماً دنيای من را تغيير داد.
7. مهلتی برای دستيابی بههدف معين كنيد.
در اين مثال، متوجه شديد كه برای كمكردن وزنی كه خواهانش بودم، ده ماه به خودم مهلت دادم. من دليل بزرگی برای تعيين ايـن مهلـت داشـتم- مـن بـه تعيين هدف باور دارم و تمام اهداف برای تأثيرگذاربودن به تاريخ پايان نيازمندند.
من در روند نوشتنِ اولين كتابم به نام «در اوج میبينمت» بـودم و ده مـاه وقـت داشتم تا تاريخ پايان هدفم، كتابم را هم به پايان برسانم، چراكه اضافه وزنـم بـه من گوشزد میكرد كه نمونهی خوبی برای همان چيزهايی كه [دركتابم] آموزش میدهم، نيستم. اگر كسی مرا میديد يک كلمه از حرفهايم را بـاور نمـیكـرد، چراكه مراقب بخش سلامتی زندگیام نبودم. هيچ راهی وجود ندارد كه يک پسر چاق سنگين وزن بهطور مؤثر به ديگران بگويد كه چگونه زنـدگیشـان را تغييـر دهند، درحالیكـه خـودش اولـين تغييـر را در خـودش بـهوجـود نيـاورده اسـت! راستیودرستی من در معرض خطر بود. بنابراين از مركـز ايروبيـک دكتـر كـنس کوپر كمک خواستم، جايی كه دكتر رندی مارتين شـرايط واقعـی بـدنم را بـرايم گفت. با كمک او برنامهی ده ماههام را تهيه كردم.
اگر برای پايان اهدافتان مهلتی معين نكنيد، نسبت به خود يـا هـر شـخص ديگری مسئوليتپذير نخواهيد بود. اگر نسبت بهاهدافتان مسئوليتپذير نباشـيد، به آنها دست نخواهيد يافت.
در پایان پیشنهاد میکنیم دیگر کتابهای موفقیت انتشارات ابوعطا را مطالعه بفرمایید.
این کتاب واقعا عالیه…
پیشنهاد میکنم بخونین
ممنونم از توجهتون
عالی بود
سپاس از توجهتون